بخشی از مقدمه: چهره شان عجيب بود. روسري هاي سرمه اي و کِرم رنگ پوشيده بودند و لباس بلندي بر تن داشتند. سرمه چشمانشان گرد و غبار و اشک، سرخي لب هايشان از خشکيِ تشنگي، و گونه هايشان آفتاب زده و سوخته بود. عطرشان بوي باروت ميداد و گردنبندي از پوکه به گردن داشتند. با تحملي شگفت آور سلاح در دست ...